بدون عنوان
شیشه ی پنجره را باران شست از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست...؟ چه بگویم با تو ؟ دلم از سنگ که نیست گریه در خلوت دل ، ننگ که نیست چه بگویم با تو ؟ که سحرگه دل من باز از دست تو ای رفته ز دست سخت در سینه به تنگ آمده بود امیدزندگی ام بی تو فردایــــــی نـــــــــــــــــــدارم خیــــلی دوســــــــــت دارمـــــ ...
نویسنده :
مامان جون
11:35